خاطره| فرمانده کوچک پاوه
دوشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۳۵
نوید شاهد_ حسین موهانی هم رزم "شهید حسین روشن" در خاطرهای از او میگوید: « نگهداری شهر پاوه پس از حماسههایی که شهید چمران در آن منطقه به وجود آورده بود...» ادامه این خاطره را از زبان هم رزم "شهیدحسین روشن" را در سایت نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ، "شهید سید حسین روشن" یکم فروردین ماه سال 1339 در تهران دیده به جهان گشود. پدرش منوچهر و مادرش زهرا نام داشت. تحصیلاتش را تا مقطع سوم دبیرستان در رشته تجربی ادامه داده بود. پس از حضور در جبهه بر اثر اصابت ترکش راکت به پهلویش در دوازدهم آبان ماه سال 1359 در عملیاتی مهران به شهادت رسید.
خاطرات کوتاه از "حسین موهانی هم رزم" شهید:
با درود به روان پاک شهدای جنگ تحمیلی به ویژه شهید بزرگوار سیدحسین روشن خاطرات کوتاهی از زندگی با دوست و برادر بزرگوارم "شهید سید حسین روشن " به شرح زیر است.
بهترین خاطره و درسی که من از ایشان گرفتم راستگویی و درستکاری بود. هیچ وقت من ندیدم ایشان دروغ بگوید و همیشه یک نوع مبارزه با دروغ و دروغگویی داشت. فردی مومن، درستکار و راستگو بود که زبان زد همه نیز بود.
خاطره جبهه پاوه سال 1359
قبل از شروع جنگ تحمیلی این افتخار را داشتم که با " شهید حسین روشن" برای 3 ماه در شهر پاوه با کوملهها و ضد انقلابیون داخلی مبارزه کنیم. یادم است که شهید در این مدت زحمات زیادی کشید. شبها تا پاسی از شب نگهبانی میدادیم و بعد از 2 یا 3 ساعت خواب مجددا در نیمههای شب بیدار میشدیم و دوباره نگهبانی میدادیم. نگهداری شهر پاوه پس از حماسههایی که شهید چمران در آن منطقه به وجود آورده بود این وظیفه به گردان ما محول شده بود.
اطراف شهر پاوه کوهای بلندی بود و شهر مرزی نوسود و بانیگان هنوز دست دمکراتها و کوملهها بود. قرار بود که شهر بانیگان را از دست آنها خارج کنیم. این بود که بعضی از افرادی که در پاوه بودیم و جهت این عملیات انتخاب شدند.
قرار این بود که مسئولیت مخابرات گروهان در پاوه به عهده ایشان و بانیگان به عهده من باشد. من برای عملیات 13 روز از او جدا شدم که همزمان با عملیات شهر بانیگان، ضد انقلابها به پاوه حمله کردند. یادم است که ایشان در شهر پاوه زحمت زیادی کشید و به همراه گروهان باقیمانده جلوی حمله را گرفتند و ما که برای عملیات رفته بودیم بدون درگیری شهر را گرفتیم منتهی وقتی که ضد انقلابها از حمله باخبر شدن پیش دستی کرده و به شهر پاوه حمله کردند.
خاطره جبهه مهران – شهریور و مهر 1359
هنوز یک ماه از آغاز جنگ رسمی باقی مانده بود که به همراه شهید به شهر مهران رفتیم. هوای شهر بسیار گرم بود. ما که مسئولیت مخابرات گروهان را به عهده داشتیم جهت سیم کشی و خط ارتباطی منطقه رضا آباد رفتیم.
نکتهای که در این جا بایستی به آن اشاره کرد شجاعت و لبخند زدن به مرگ همیشه در وجود او تبلور داشت. با توجه به اینکه منطقه به شدت توسط دشمن بمباران میشد و شلیک توپها و خمپاره ها باعث قطع خطوط ارتباطی میشد. همیشه در این مدت پیش قدم میشد و قبل از اینکه به ما بگوید خودش نسبت به این کار اقدام میکرد.
ادب، نظافت، بزرگواری و راستگوئی از خصلتهای خوب آن بزرگوار بود که من همیشه از او بیاد دارم. بعد از دو ماه از شهادت حسین روشن در جبهه دهلران، دوست مشترکی بنام قربان رهگو داشتم، که همیشه از خصلتهای خوب حسین روشن صحبت میکرد و همیشه بیقراری میکرد تا اینکه او هم در جبهه دهلران به شهادت رسید.
انتهای پیام/
نظر شما